از تو می خواهم مرا سربازش کنی
02 اردیبهشت 1398 توسط زهرا هادیان
مولای من
ما همه دوست داریم سربازت باشیم. تو مرا انتخاب کردی که اینجام. جای من این جا نبود. میان پروانه ها نبود. تو خونه ی عشق و صفا نبود. اگر انتخاب نمی شدم باید تو مرداب زندگی می کردم. غذام گِل بود و بوی تعفنم همه را ازم دور می کرد. اما تو منو چیدی حالا کنار پروانه هام. سر سفره ی محبت و وفام. مولای من کمک کن پیله ببندم تا پروانه شوم. و با پروانه های دیگر قصه ی جدید بسازیم. نیمه ی شعبان امسال قصه ی تموم شدن انتظار، قصه ی فرج، قصه ی اومدن یک گل بی خار.
خدایا از تو می خواهم مرا سربازش کنی…